خاطرات یک عدد الکی شاد!



آقا من تو پست قبل یادم رفت بگم ، مهتاب یکی از بچهای ما که بلند شد کاراش رو بگه با یه حالت خیلی معمولی بلند شد گفت المپیاد ریاضی و علوم مقام آوردم[یادم نیس رتبه هاشو بگم ولی گف] علاقه دارم المپیادای مختلفو شرکت کنم ، طراحی نقاشی این اون :|

قیافشم کلا این شکلی بود: :|

بعد اونا. بماند نگم دیگه:|

شنبه هم اول کاری میخوان ببرنمون موزه دفاع مقدس-___-

پارسال رفتیم اشکمونو در آوردن و پا درد گرفتیم برگشتیم:|

دیروزم یه عاقایی رو آورده بودن یه ساعتی فک زد درباره همین دفاع مقدس:/

ما که گوش نکردیم چرتو پرتاشو ولی خب دستش درد نکنه ریاضیمون پرید

تهِ نمازخونه نشسته بودیم بعد آفتابم زده بود با ساعتم نور رو زدم تو چش یارو ولی خب چون فاصله دور بود اذیتش نکرد:/

دیگه اینکه امروز خیلی بیکارم دلم درس میخواد-__-

همین دیگه حرفی ندارم :|


با این مدرسه جدیده اصلا نتونستم کنار بیام تا الان
بی نظمه خیلی
همت که بودم واقعا همه چیز منظم و تمیز بود ولی اینجا کاملا برعکسه
کلا 15 نفر از بچهای ما اومدن اینجا
10 تا تجربی ، 2 تا انسانی و 3 تا هم ریاضی
بقیه همه از مدرسه بینایی اومدن و تک و توک عادی
بینایی هام نمونه ان
با معاون پرورشی کلاس دفاعیو داریم بعد یکی یکی بلندمون کرد که چه کارای هنری بلدین از آشپزی تا مسابقات و اینا
بچهای بینایی همشون بلند میشدن میگفتن فلانیم از مدرسه شهید بینایی معدلم 20 کار با مس و نقاشی و طراحی و اینا 
بعد یکی بلند شد گف من کیکم درست میکنم
 معاونه گف خوش بحال مادراتون که دختر دارن من دوتا پسرم که تو آشپزی و اینا بدردم نمیخورن
عاقا اینا یه کلمه شنیدن پسر داره
دیگه یکی گف خانوم من غذای اصلیو درست میکنم مامانم ژله و کیک:|
اون یکی جَو گرفتش که خانوم من ژله کیک نسکافه قهوه بستنی کافی شاپ!!!! اینا بلدم درست کنم
بعد معاونه گف کافی شاپ بلدی درست کنی؟:| ینی چی؟:|
رفیقش برگشت گف مامانش کافی شاپ داره اینم چرت میگه
بچه رو ضایع کرد
خلاصه که امروزم معلم شیمیه اومده میگه من همسن مادرای شمام پسرم از شما بزرگتره یازدهمه:|
عربیه دوباره اومد پسرشو به رخمون کشید/:
معلم دینی مدرسه قبلیمون میومد سر کلاس میگف "رفته بودم میدون فاطمی ، بعد یه پسره افتاده بود دنبالم بهش گفتم من سن مادرتو دارم خجالت بکش بعد پسره هم میگفته عع جدی میگی؟ اصن بهت نمیخوره"
با صدای پر از اِفِه و نازک بخونین:|
حالا مشخصات ظاهری و اخلاقیشم سگ ، چاق :| ، همچین بگی نگی شوخ هم بود
ما که هیچکدوم خوشمون نمیومد ازش حالا اومدیم اینجا معلم عربیه کپی همونه:| فقد اون یذره شوخ طبعی رو هم نداره دیگ-_- هاپو کمشه:/
یه کلام بهش گفتم من نمیخوام نکات رو تو دفتر بنویسم و تو کتاب مینویسم میخواس منو بخوره-_-
وای چقد حرف زدم:|
شروع شد دوباره چرت و پرت نویسیام:|
خب فعلا به درسای خوشگلتون میسپارمتون
آخ راستی فردا برنامم اینه :
ریاضی ، هندسه ، ریاضی ، زبان ، تفکر =|
مغزم قراره متلاشی بشه =)
دیگه بسه فعلا بابای رفقا =)

و کم کم نوای " مکن ای صبح طلوع " دانش آموزان به گوش می رسد.


امشبی را شب بدبختیِ شاگردان است

مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع‍♀️


شاعرش خودمم ها :|

کپی با ذکر منبع آزاد است 


+ولی میخوام حس تون رو بدونم وقتی روز اول مهر قراره دو زنگ پشت سر هم فیزیک و بعد عربی و در آخر دفاعی داشته باشید.!

رسما قراره قهوه ایمون کنن اول کاری.!



دوستای عزیزدل!

یه راهنمایی میکنین منو؟

میخوام از الان شروع کنم به خوندن که تو المپیادای کامپیوتر و ریاضی و سواد رسانه شرکت کنم!

منابعی رو میشناسین که بتونه بهم کمک بکنه؟

چه کتاب چه سایت

و یه چیز دیگه که از دوستایی که انسانی میخونن میخوام بپرسم

کتاب تست ادبیات دهم که درسنامش هم قوی باشه چی پیشنهاد میدین؟



آقا من دیروز اومدم طبق عادت هر روزم آمار بازدیدم رو چک کردم یه لحظه برگام ریخت!

معمولا وقتی آپ میکنم نهایتا ۱۰۰ تا ۱۲۰ تا بازدید دارم بعد دیروز ۱۹۱

خب بالاخره خیلی وقت بود آپ نکرده بودم توقع نداشتم دیگه.:|

روزای معمولی در حد ۲۰ تا ۵۰ تا میره مثل امروز که تا الان ۴۸ تاست ولی خب دست اون ۳ نفر درد نکنه که دیروز ۱۹۱ نمایش برام ثبت کردن

خدا عوضت بده ننه ، خیر از جوونیت ببینی مادر!


ولی این خیلی جالبه که خارجیا میخوان نت ما رو درست کنن نه وزیر ارتباطات خودمون!

فعلا که گوگل قطع شده خوبه که از پیشنهاد دوستمون کمک بگیریم برای رفع نیاز!  

کلیک

+دیشب برای ده دیقه با یه پروکسیِ رسیده از دوستِ بابا ، تلگرامم وصل شد.


ولی این خیلی جالبه که خارجیا میخوان نت ما رو درست کنن نه وزیر ارتباطات خودمون!

فعلا که گوگل قطع شده خوبه که از پیشنهاد دوستمون کمک بگیریم برای رفع نیاز!  

کلیک

+دیشب برای ده دیقه با یه پروکسیِ رسیده از دوستِ بابا ، تلگرامم وصل شد.

++پروکسی هایی که پیدا میکنید که بشه باهاشون وصل شد رو تو کامنتای این پست با ما به اشتراک بذارین!


متاسفانه خیلیا هنوز نتونستن وصل شن به تلگرام اینا چنتا پروکسیه که از تو کانال لند پروکسی برداشتم میتونین با کلیک رو شون وصل شید :)


tg://proxy?server=AWS60.MyPoroxy.Mywire.org&port=9090&secret=00000000000000000000000000000000



tg://proxy?server=AWS50.MyPoroxy.Mywire.org&port=9090&secret=00000000000000000000000000000000



tg://proxy?server=AWS40.MyPoroxy.Mywire.org&port=9090&secret=00000000000000000000000000000000


جدیدا کانال های تلگرامی و . در اقدامی دلسوزانه برای کاربران خود Proxy های socks5 میزارن و میگن روی مرورگرتون ست کنید

یه عده آدم ساده هم میرن و این کارو میکنن .  .  .

اما باید بدونید که وقتی شما با اون مرورگر به سایتی برید تمام دیتا های شما برای اون شخص ( ادمین کانال ) ارسال میشه و با این کار حتی ممکنه بخوان کارت بانکی شمارو هم خالی کنن ‍

پس لطفا نه پروکسی های socks5 منتشر کنید و نه روی سیستم خودتون ست کنید

1 ساعت تلگرام اومدن با پروکسی موقت , به سرقت اطلاعاتتون نمی ارزد 


+  هیچ گربه ای برای رضای خدا ماهی نمیگیره ❤️


درخواست انتشار دارم


حقیقتا نمیدونم از چی بگم براتون!

از مدرسه؟ که به گُـه ترین شکل ممکن داره میگذره

اون از مشاور اسکل میاد میگه احتمالا تا دی ماه کلاس ریاضیا منحل بشه 

بعد فرداش پر انرژی پا میشه میاد سر کلاس میگه خبببب امروز چقد تست زدین؟؟ -_______-

این از درسام که اکثرا خوندمشون و نمرم کم میشه!!

الان فیزیک مثلا!

فشار مایع رو ما درس دادن دبیر کامل بلد بودیم در حالی که نصف بیشتر کلاس بلد نبودنچون پارسال برا فشار جامد از pgh (رو ژ هاش) میرفتیم یا مبحث کار که پارسال به ما بازده رو گفته بودن

شیمی تمام موازنه و معادله شیمیایی ها رو من هفتم هشتم نهم حفظ کردم و رسمن دهنم سرویس شد بخاطرشون موازنه رو همینطور که دبیر پایه هشتم به ما موازنه کسری میداد

ادبیات رو که خود ما بچها به دبیر میگیم فلان چیزو داره:/

عربی وااای از عربی که مخم سوت کشیده از این باب های سختش

افعل یفعل افعل افعال:/

امتحان که میدم فقد از این قسمت نمره نمیارم/:

هندسه هم که صاف کرده من یکیو همه رو بلدما! بعد سر امتحان گیج میزنم چرت و پرت مینویسموگرنه که تالس آخه کاری داره؟

البته این بی علاقگیم به هندسه معلولِ مزخرف بودن دبیرشه
دینیی هم که هیچ وقت درکش نکردم!

میمونه جغرافیا. معلم مدرسه فرهنگ رو برا ما گذاشتن بعد زنه نمیگه اقا این بچه رشته ریاضی ، جغرافی بدردش نمیخورهاز ریاضی بیشتر سخت میگیره بهمون:/

دیگه بذارید غرغرامو همینجا تموم کنم وگرنه تا صبح ادامه دارد.! -_-


گزینه 2 رو ترکوووووندمممم

سری پیش شدم 5800 و این سری 7024

سری پیش درصدام همه پایین 

شیمی 13 => شدم 73

فیزیک 25 => همون 25 :|

ریاضیات (ریاضی و هندسه) 53 => شدم 65

ادبیات 58 => شدم 73

زبان 82 => شدم 73 /: 

عربی 73 => شدم 56 /:

دینی 29 => شدم 47


بعد فرقی که کرد این بود که سری پیش تراز عمومیم بالا بود و اختصاصی پایین

این سری کاملا برعکس!

و اینکه تو جفت آزمون هام ، ادبیات بهترین ترازم بوده!

و فیزیک این سری بدترین!

رتبه م هم توی کلاس از 25 نفر ، سری پیش 21 و این سری 5 کلاس شدم :))

حالا بیا قرش بدههه.

+مشاوره قیافش خیلی خوب بود فقد پشماش ریخته بود قشنگ


ینی تعطیلی ما هم اوضاعی شده هاا!

امروز که بعد سه روز تعطیلی رفتیم مدرسه ، دبیرای گرامی گفتن که احتمال زیاد هفته ی دیگه کلا تعطیل شیم!

تا حالا تو این ده سال محصل بودنم بیشترین تعطیلاتم برا آلودگی هوا ، 4 سال پیش بود که فقد شنبشو رفتیم مدرسه!

امسال ولی ظاهرا داره بیشتر میشه

هوا انقدری خراب هس که با وجود آسمون نسبتا آبی(!) گلو درد بگیری و حالت بد بشه.

روزای قبل که نمیشد حتی دو متر جلوترت رو ببینی انقد که وضع هوا داغون بود.

خفه نشیم صلوات


یه جایی خوندم شاید معشوقه ی حوا شیطان بود . مگه در این دنیا نیست ؟ مگه در این دنیا ممکن نیست ؟ مگر در همین زمین حوا هایی نیستند که دور از چشم آدم معشوقه ی شیطان هستند . فکرشو بکنید ، چه قشنگه اما دردناک ، که فرشته ی زمین عاشق پسره ارشد شیطان بشه ، قشنگ نیست ؟ قشنگه خیلیم قشنگه اما درد داره دردناکه ، فکرشو بکن یه دختر پاک پر از مهربونی قلب صاف دلی که جز خوبی چیزی توش نیست معشوق کسی باشه که لجنزارش براش بهشت باشه ، کسی که قلبش پر از کینه و نفرته ، کسی که فقط تو بدی کردن خوبه ، کسی که روزی فرشته بود اما آفت غرورش اونو الآن پادشاه دنیای لجنزارها کرده ، فکرشو بکن ، این خوده پارادوکس نیست ؟ مثل اون تیکه ی آهنگ سیاوش قمیشی که میگه موندنی ترین مسافر تا ابد خدا نگهدار 

#روژین‌زاهدین 


چه حس خوبیه

امتحان جغرافی داشته باشی

هنوز یه درسو بلنگی و استان شناسیو باز نکرده باشی

یک ساعت فقد تا امتحان دادنت فاصله باشه

بیای به نت وصل شی که نمونه سوال استان دانلود کنی و بخونی

پیام ببینی که آموزش همین الان ینی 6 صبح

گفته کلیه ی مقاطع به علت برودت هوا و بارش برف تعطیل است.

حال من رو تصور کنین دیگه:))

خدایا شکرت!


اول سلام سلام حال شما؟

دلم واستون یه ریزه شده بود :))

آقا حدود دو هفته ی پیش ، یکی از دخترای کلاس زبانم[نسرین] که هشتمه و دوسال ازم کوچیکتره ولی قد و هیکلش دو برابر منه/: ، با فرشید نامی رل زد

این هی میومد مغز منو میخورد که وای فلانه و خیلی خوبه و اینا[دخترا در این موارد بسی جوگیر هستند]

منم که یکی از خصلت های بارزم فیضولیه اصن/:

یه روز با فرشید هماهنگ کرده بود که دو سه دیقه وسط کلاس اجازه بگیره بیاد دم در به منم گفت نسی میای باهام تنها نباشم؟ گفتم اجازه بگیر میام

خلاصه که به بهونه ی گرفتن کارت دعوت تولد دوستش رفتیم پایین

من حدود سه چار متر دور تر از اونا وایسادم و نسرین رفت باهاش حرف زد و برگشت

فک نکنم اصلا لازم باشه بگم طرف چ پسری بود یه اصطلاح بی ادبانه برا آقایون سوءاستفاده گر و بی مسئولیت بکار میره دقیقا وصف ایشون بود-_-

کار به اینا ندارم حالا نسرین چتاشونو نشونم داد ینی میخواستم بااالااا بیارم گلاب به روی همگی جمیعا-____-

-آخامون؟

+بلههه

-میخوام قهر کنم

+چراااا

-دلم میخاد خوو

+چ غلطاااا


من میخوندم بالا میاوردم/:

نسرین کلا مدل حرف زدنش و اینا یه لوسی زیادی داره بعد اینا رو با لحنش میخوندما


پریشبم دوباره داشتم با مبینا حرف میزدم حرف از تاریخ تولد و اینا شد گفتم مبینا بدبخ شوهر تو گف چرا؟

گفتم حساس بودن روی تاریخ تولد و از این قبیل چیزا اوکیه ولی این میزان از حسااااااسیت اون بنده ی خدا رو نابود میکنه/:

گف اره خودمم قبول دارم/:


خلاصه که به این پی بردم که پسرا چی از دست ما دخترا میکشن/:

واقعا گناه دارید از این لحاظ-______-

ولی باور کنید منِ دختر هم فازِ همجنسای خودمو نمیفهمم/:

لازم به ذکره بگم خودمم خیلی جاها تا این سطح لوس و مزخرف جلوه کردما-_-


کسایی که زیاد آرایش نمیکنن ، با یه کرم و رژ چنان تغییر میکنن که اصلا همون لولو به هلوی خودمون میشه

دقیقا مصداق بارز منه این جریان

در حالت عادی آرایش نمیکنم ، امشب عروسی ایم باز ، مامانم با یذره نقاشی یچیزی درست کرد ازم اصن

در کل آرایش چیز خوبیع ، ولی به مقدار کمش


تو این هیری ویری مریض شدم امروز -_-

یکی از بچهای کلاس مریض شد خییییلی بد ، سه روزم گواهی برا غیبت داشت ولی هر سه روزشو اومد اونم بدون ماسک=/

اول که داد به بغل دستیش ، حالام من هرچیم بش میگم یه ماسک بزن انگاری با دیواری:/

خلاصه که اگه کرونا بود و مردم ، حلالم کنین



این که دارم بهت بها میدم و دربارت پست میذارم بخاطر اینه که داری میری رو اعصابم

من از خودم مطمئنم یه دختر 16 ، 17 ساله ام نه پیرمرد 50 ساله دارای دو فرزند بالغ!!

توی اسکل اگه نوشته های منو بخونی یکم میفهمی چقدر بچه ام

هیچ نیازی هم به اثبات خودم ندارم

هر کدوم از دوستان هم که حرف تو رو باور دارن ، من دورشونو یه خط قرمز میکشم 

اینکه وبلاگ زدم صرفا برای سرگرمیم و راه ارتباطی با دوستا و رفقای مجازیمه وگرنه با این همه مزاحمتات تا حالا صد بار حذف کرده بودم وبم رو!

ضمنا خیلی زن پاک و خوبی هستی گول این یارو سمیعیو نمیخوردی و میتمرگیدی سر زندگیت!

به من چه ارتباطی داره که به شوهرت خیانت کردی و حالا افتادی به گوه خوری؟

درباره ی هک وبم گفتی جریانی بود که واقعی بود کاملا دروغی ندارم که بگم

زیادی بخوای زر زراتو ادامه بدی وبت رو گزارش میدم تا فیلتر شی و همینطور کامنتات رو تایید میزنم تا آبروی نداشتت بره!

اینم آدرس وبش برای دوستانی که نمیدونن جریان چیه! : 

عنتر خانوم/:



من روزولنتاین خونه می مونم!

هرکی خواست باشوهرش بره بیرون بچه هاشو می گیرم هر بچه ۲۰ تومن ☺️

هرکی واسه رلش کادوخریده نمی دونه کجاقایم کنه  نبیننش من واسش قایم میکنم ۳۰ تومن

هرکی هم خواست بارلش بره بیرون من ش حرف میزنم مثلا پیش منه ۵۰ تومن

ثبت سفارشات تاامشب

#ستاد_حمایت_مالی_سینگل_به_گوران


+بگین ببینم رِلا !

چی چی کادو گرفتین امشب؟


چقد بده اخلاق اونایی که به هیچ وجه کوتاه نمیان و پیش قدم نمیشن برای معذرت خواهی!

یه نقل قولی بود قبلا خونده بودم از یه مامان بزرگی که گفته بود :

دو نفر که باهم وارد رابطه میشن(حالا هر رابطه ای) موقعیت های مختلفی براشون پیش میاد نه باعث قهر ممکنه بشه اگه این دو نفر جفتشون من باشن که نمیشه. فاتحه ی اون رابطه خوندس!

وقتی دعوا میشه هر بار یکی باید من باشه و اون یکی نیم من

حالا اینو چرا گذاشتم؟

بین دوتا رفیق مغرور و غدم گیر کردم که هیچ کدوم برای آشتی پیش قدم نمیشه.

خوشحال میشم نظرتونو در مورد متن بالا بدونم


از همه خواهش میکنم این مطلب رو حتما بخونید لطفا

کلیک

تک پسر و دخیا همون کثافتیه که این چند وقت اوقات هممونو تلخ کرد

شخصیتی که ساخته از خودش کاملا دروغینه

رفقآ گولش رو نخورید

وبلاگ یک زن فریب خورده هم مال همین لاشیه

اینم آدرس خودش 

http://l3oy.blogfa.com


  ن یک جامعه را محدود کنید ، آن ها را تو سری خور و حقیر کنید ، تمسخرشان کنید ، کاری کنید تا بزرگترین آرزویشان ازدواج و بزرگترین هنرشان آشپزی و خیاطی باشد ، بلایی بر سر آن ها بیاورید تا از اجتماع بترسند ، تخم تفکری در ذهن پدرانشان بکارید تا ایمان بیاورند دخترانشان را باید در قفس پرورش دهند ، کتاب علم و قلم و چکش را از دخترانشان بگیرید و به جای آن ملاقه و سوزن و انجیل به دستانشان بدهید، با جوانانشان کاری کنید که از جنس مخالفشان دور باشند ولی تمام تفکرشان پیش آن ها، و هر کسی که برای آزادی ن تلاش کرد را بنده شیطان و دشمن خدا بنامید که او دشمن ما ، و ما خدای زمین هستیم. من تضمین میدهم چنین جامعه ای هزار سال هم بگذرد ، پیشرفت نخواهد کرد. 

-وینستون چرچیل 


سامان بیشعور [داداشم] جدیدا یاد گرفته ، چپ میره ، راست میره میاد از من عکس میگیره تو حالتای مزخرف

بعد یا شاخ برام میکشه تو عکسه یا هشتگ میزنه تنبل و خوابالو و اینا.

به مامانم میگم خدا رحم کرد این اینستا نداره وگرنه دهن منو صاف میکرد‍♀️


بهار، خرامان می آید و در نو شدن هر ذره ی جهان، دعوتیست! در رقص سبزه ها بر تن پوش سبز بهار، در هلهله ی چکاوکان بر فراز آسمان، در دامن دشت تر مست از دوش آفتاب… همه در گفتگو برای دعوت توست برای تحول دوباره ی قلبت در بگشای که جهان منتظر توست.

نوروز بر همگی مبارک❤️


سال جدید داره دانلود میشه ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬜️ 99/5%

حق الناس تنها موضوعیست که در قیامت با شفاعت هم حل نمیشود آنچه از من بر دل دارید دانسته یا ندانسته در این روزهای پایانی سال ببخشید

سال نو پیشاپیش مبارک

خدایا خودت هوامونو داشته باش


اول تشکر از

آقای رهام خان بابت دعوتش

چالش جالبیه که هدف هامونو مشخص میکنه و باعث میشه امید به زندگی ۱۰ برابر بشه:))

اما کارای من!

البته به ترتیب نیستن اینا

۱.قطعا یه مهندس کامپیوتر کار بلد بودن یکی از آرزو هاییه که واسش تلاش میکنم.

۲‌.رولد دال از نویسنده های محبوبمه که خیلی دوس دارم بقیه ی کتاباشو بخونم (اکثرا تخیلیه و برا نوجوان)

۳.دلم میخواد یه رمان بنویسم و تموم کنمش واقعا آخه نصفه نیمه زیاد نوشتم

۴.خیلی دوس دارم کاری کنم که همه به ریاضی علاقه پیدا کنن ، شاید با دبیر شدن به این آرزوم برسم

۵.مستقل باشم از خانواده توی هر موردی ، چه خونه و زندگی و چه درآمد

۶.یه روزی انقد دستم باز باشه که بتونم به کسایی که نیاز دارن به خیلی از مواردی که شاید برای من و شما عادی و دم دستیه ، کمک کنم.

۷.بتونم یه زندگی پر از آرامش رو بسازم و بدست بیارم.

۸. علم و دانشم رو توی همه موضوعات بالا ببرم.

۹.به کسایی که دوسشون دارم و برام مهمن بگم و برای نگه داشتنشون توی زندگیم تلاش کنم. البته که به زور و اجبار منظورم نیست.

۱۰.بتونم لطف های اطرافیان و دوستان که در حقم میکنن رو جبران کنم.


فک میکنم یکم زیادی بلند پروازانه شد ولی خب:)

بنظرم این تموم چیزیه که از زندگی میخوام و باید ازش بگیرم:))


و در آخر دعوتی ها از سمت من ، خب اکثر رفقای بیانی این چالش رو انجام دادن:)

من از این سه دوست عزیز

آقای مهدی و

زری جان و

محیا جان و هرکس که این مطلب رو میخونه دعوت میکنم :))


خوابم نمیبره

فیلمای هندسه رو دارم میبینم☹

خیلی خوشم میاد ازش:/ میمون

واای صبح ساعت ۸ کلاس داریم با ریاضی

این یکیو اگه خواب بمونم نمیتونم بپیچونم

کلاسش و تدریسش خوبه ها منتهی دبیرش میگه وقتی الان تو کلاسین اگه پیام منو سین نزنین همون لحظه غیبت رد میکنم

در نتیجه برا یه ساعتو نیم باید تو واتس اپ رختخواب پهن کنیم

ولی کار ندارم خدایی از همه دبیرامون آدم تره❤


شانس نیس که.


اول تشکر از

آقای رهام خان بابت دعوتش

چالش جالبیه که هدف هامونو مشخص میکنه و باعث میشه امید به زندگی ۱۰ برابر بشه:))

اما کارای من!

البته به ترتیب نیستن اینا

۱.قطعا یه مهندس کامپیوتر کار بلد بودن یکی از آرزو هاییه که واسش تلاش میکنم.

۲‌.رولد دال از نویسنده های محبوبمه که خیلی دوس دارم بقیه ی کتاباشو بخونم (اکثرا تخیلیه و برا نوجوان)

۳.دلم میخواد یه رمان بنویسم و تموم کنمش واقعا آخه نصفه نیمه زیاد نوشتم

۴.خیلی دوس دارم کاری کنم که همه به ریاضی علاقه پیدا کنن ، شاید با دبیر شدن به این آرزوم برسم

۵.مستقل باشم از خانواده توی هر موردی ، چه خونه و زندگی و چه درآمد

۶.یه روزی انقد دستم باز باشه که بتونم به کسایی که نیاز دارن به خیلی از مواردی که شاید برای من و شما عادی و دم دستیه ، کمک کنم.

۷.بتونم یه زندگی پر از آرامش رو بسازم و بدست بیارم.

۸. علم و دانشم رو توی همه موضوعات بالا ببرم.

۹.به کسایی که دوسشون دارم و برام مهمن بگم و برای نگه داشتنشون توی زندگیم تلاش کنم. البته که به زور و اجبار منظورم نیست.

۱۰.بتونم لطف های اطرافیان و دوستان که در حقم میکنن رو جبران کنم.


فک میکنم یکم زیادی بلند پروازانه شد ولی خب:)

بنظرم این تموم چیزیه که از زندگی میخوام و باید ازش بگیرم:))


و در آخر دعوتی ها از سمت من ، خب اکثر رفقای بیانی این چالش رو انجام دادن:)

من از این چهار دوست عزیز

آقای مهدی و

زری جان و

محیا جان و

سپیده جان و هرکس که این مطلب رو میخونه دعوت میکنم :))


اول سلام به همگی!
بر عکس همیشه که تو دنیای مجازی سلام یادم میره ، موقع پست گذاشتن سلام کردن یکی از واجباته انگار برام
بگذریم دلم میخواد از اون پستای طولانی ای که همش چرت و پرتن بدون هیچ ناخالصی ای() بذارم ولی خب موضوعی به ذهنم نمیرسه
این روزای قرنطینه و آموزش مجازی در واقع داره هم خوب و هم بد میگذره من که دیگه واقعا فاصله ای با زخم بستر ندارم‍♀️
اینم بماند. ولی انصافا کار ندارم ، کرونا با وجود تموم مرگ و میر هاش باعث شد دعای چندین نسل دانش آموزا ، مبنی بر اینکه مدارس کاملا تعطیل بشن و آموزش ها مجازی صورت بگیره برای چند ماه ، بر آورده شد همین مهر و آبان ماه سال گذشته بود که به مامانم میگفتم کاش نریم مدرسه و معلما از طریق فیلم و اینا درسو آموزش بدن که خب هر بار هم با واکنش بسیاااررر زیبای مامان جان رو به رو میشدم❤
آره خلاصه من که از این تعطیلیا بدم نمیاد تازه داره بهم خوش میگذره
ایشالا امتحانات خرداد ماه رو هم مجازی بگیرن
شما چطور؟
راستی داشت یادم میرفت ، تو دوران قرنطینه چند کیلو اضافه کردین؟
 نظرات زیباتونو با کمال میل پذیرام^___^
+راستی رفقآ
اگه حالشو دارین بازی هم پیشنهاد بدین که پست بعدی بازی کنیم:)

امروز خاله کوچیکه جان درد زایمان گرفتش و بچه دوم رو بدنیا آورد *___*
بسی شادمانم اصن
عکس بچه اولشو تو وب بلاگفام گذاشته بودم قبلا محمد صالح:)
بچه دومی هم شده محمد یاسین فک کنم:))
وای این خاله کوچیکه رفیق دوران بچگی من بود :))
چون نوه اول بودمو اینا. ۱۱ سال اختلاف سنیمه باهاش
هم خودشو خیلی دوس دارم ، هم شوهر خاله جانو
شوهرش مهندس کامپیوتره و خب یه کمک خیلی بزرگ هم حساب میشه واسه من
بنده ی خدا رو خیلی اذیت میکنم‍♀️

آره خلاصه که خواستم شادیمو باهاتون تقسیم کنم^_^
خوش باشید همگی

+عکس یاسین کوچولوی دو روزمون در ادامه ی مطلب:))

ادامه مطلب


اولین سحری امسال تهنا داره خورده میشه:):

رفتم مامانو بیدار کنم بنده ی خدا نزدیک بود سکته بزنه

میخواست جیغ بکشه گفتم هیییسسسسسسس

ماه رمضونتون مبارک :)❤

+ و ساعت ۴ و ۴۹ دقیقه صبح وی میرود لاک پاک کن میاورد تازه‍♀️

خداوندا منو آدم کن




ممنونم بابت دعوت

سپیده ی عزیزم و آقا

رهام

و شرمنده بابت تاخیر!

۲۰ سال زمان زیادیه واقعا حالا اگه باز ۱۰ سال بود آسونتر میشد پیش بینی کرد.

۲۰ سال دیگه حدودای سن ۳۷ سالگیم

خب قاعدتا اتفاقات مختلفی تو زندگیم افتاده با کمک خدا مهندس کامپیوتر شدم و جایی مشغول کارم

خانواده تشکیل دادم و احتمال زیاد بچه هم دارم ، اسم نفس رو دوس دارم واسه دخترم بذارم(:

و احتمالا هر روز از صبح تا شب باهاش درگیرم که درس بخونه و بازیگوشی نکنه!

ببین تا کجا رفتم دگ ولی خب اشکال نداره آرزو بر جوانان عیب نیس

احتمالا همچنان میام وب و از روزمرگی هام مینویسم ، شایدم از اینجا رفتم‍♀️

اینکه زندگیم رو حالت خیلی عادی پیش بره و در واقع دچار روزمرگی بشه رو دوس ندارم و تلاشمم میکنم واسه دوری از این اتفاق

احتمالا هر روز ایده های جدیدی رو تو سرم پرورش میدم و با همکاریِ شریک زندگیم عملی میکنم

و دیگه نمیدونم واقعا.

چیزی به ذهنم نمیرسه


+هرکس از رفقآ که پست رو دید و خوشش اومد از چالش از طرف من دعوته:)



بیاین چالش این دفعه ، صندلی داغ باشه*_*

همه هم از دم دعوتین

سوالی هس بفرمایین

+این پست کامنت خصوصی هم فعاله.

++گفته باشما الان به این امید به سوالاتون جواب میدم که خودتونم صندلی داغو بذارید تلافی کنماااااا

کشتمتون اگه نذارید❤⚔

+++فقد دو ساعت از گذاشتن این پست میگذره و ۱۹ تا کامنت ثبت شده

جذاباااا

(مثبت نمیدونم چندم)+ عاقاااا ینی من باید حتما نام ببرم تا بذارین؟!


روزام شلوغه و از شب‌هام غم می‌چکه.

چند هفته‌ای هست که شرکت رو کنکل کردم.

اول فقط مرخصی بود و بعد دیگه نشد.

ولی خب، تایم‌های خالیم فرق چندانی نکرده و هنوز همون‌قدر شلوغم.

هنوز نمیرسم آدم‌های دلخواهم رو ببینم و این بزرگ‌ترین غ‌‌ در حال حاضر.

هنوز سختمه که با کسی ارتباط بگیرم اما این فقط و فقط به خاطر خودم و ترس از آسیب دیدن و از دست دادنه.

آره. مووآنم تکمیل شده و خیلی وقته که دیگه با گذشته کاری ندارم.

حالم با خودم خوبه و زندگیم داره جلو میره.

اگه دروغ نگم، گاهی دلم تنگ می‌شه برای خودِ اون روزهام، لبخندام، حس‌های خوبی که داشتم.

اما خب، گذراست.

۵ تا آدم پیدا کردم که هفته‌ای سه روز رو، از صب تا شب باهاشون میگذرونم و دیگه بعد از سه ترم، گلچین شدن از بین ۱۶ نفر. :)

این ۵ تا آدم، کسایی‌ان که اگه حتی فقط خم به ابروم بیاد، آسمون و زمین رو بهم میدوزن و خب من هم همینم در برابر اونها. :)

رفاقتای قدیمیم هنوز سر جاشونن.

محکمن.

حتی با وجود دیدار های دیر به دیر و کوتاه. .

رفاقتای مجازیم هم همینطور.

از مجازی فاصله گرفتم و چسبیدم به دنیای حقیقی.

به آدم‌هایی که هر روزم باهاشون میگذره.

آدم‌هایی که تو سه ماه تابستون، از دوریشون دیوونه شدم.

من دلم خیلی تنگ میشه واسه دوران کارشناسی.

خیلی خیلی زیاد!

دیروز روز دانشجو بود و من برای دومین سال، دانشجو بودم.

و قطعا دانشجو شدن، از بهترین اتفاقات زندگی من بود. .


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها